پاییز
پنجره رو باز کردم...بوی پاییز میاد...
پیتر گابریل و یه فنجون قهوه تلخ و سرمای لطیفی که تلنگر می زنند به این سینوزیت لعنتی....
و جادوی هزار رنگ پاییز که احساسم رو به ارگاسم میرسونه...
دیگه چیزی نمونده...

+ نوشته شده در جمعه ۹ مهر ۱۳۸۹ ساعت توسط محمد رضا
|